حرفای همینجوری

یه چن روزیه بابام رفته خونه ای که توی شهرستان خریده و اون زمینی که کنار داشت وباغ کرده داره به باغش میرسهمن دلم تنگهههههه...
بعد داشتم فکر میکردم من یه هفته اس بابام رفته  مسافرت دارم دق میکنم پس چطوری میخوام برم خارج برا تحصیل 
کلا از وقتیم که خودش شروع کرد برای ارشد خوند یه هفته و رفت امتحان ارشد داد اصن انگار خود قدیمی درسخونم برگشته یه چن روزیم هست پشت میز درس میخونم امروز ودیروز زیاد نخوندم اصن انگار یه چیزی کم داشتممممم
خیلی خوبهههه خوشالممممممم دارم میشم اونی که از بودنش خوشال بودم از خودم و اخلاقم خوشال بودم حداقل از خودم بدم نمیادددد
ولی دیگه باید فیلم دیدنو ترک کنم خیلی برام سخته ولی به نظرم داره خیلی وقتمو میگیره
من، مری،یک روزه که پاکم و فیلم ندیدم
چند روزم با مامان دعوا داشتم اعصاب غذا نموده بودم به سختی زنده بودم ولی خیلی احساس خوب و سبکی داشتم بعد خودمم برای خودم غذا درست میکردم (بعله خب من خیلییی بد دعوا میکنم :|)خلاصه بعد که اشتی کردیم بعد هر بار غذا خوردن احساس بد و سنگینی دارم :|
میخوام یکم مساعده از مامان بگیرم برم خودم برا خودم خرید کنم خودم غذا درست کنم فک کنم اوضاع وزنمم خوب شه  تو همون سه روز 1 کیلو کم کردم
البته روزانه میرقصما ولی فعلا تا کنکور و تموم شدن امتحانام وقت باشگاه ندارم بعد کنکور میرم  .
روزه ام نگرفتم اگر این ترم واحدی بیوفتم 10 ترمه میشم و مجبور میشم برای کنکور انصراف بدم برای همین دارم میخونم برای امتحانا البته یه آزمایشگاه رو فکر میکنم بیوفتم حالا تا نمره ها بیاد ببینیم چی میشه
برا کنکورم  همزمان با امتحانا میخونم ولی خب خیلی به امسال امیدوار نیستم چون الان که خیلی وقت حیاتیه  برای کنکور امتحانای دانشگاهم دارم
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.